پابوس - محمدعلی بهمنی

پابوس
شاعر : محمدعلی بهمنی
|
شرمنده ام که همّت آهو نداشتم |
|
|
|
شصت و سه سال راه، به این سو نداشتم |
|
اقرار می کنم که من، این های و هوی گنگ |
|
|
|
ها داشتم همیشه، ولی هو نداشتم |
|
جسمی معطّر از نفسی، گاه داشتم |
|
|
|
روحی به هیچ رایحه، خوشبو نداشتم |
|
فانوس بخت گمشدگان همیشه ام |
|
|
|
حتی برای دیدن خود، سو نداشتم |
|
وایا به من که با همه ی مهربانی ام |
|
|
|
در خانواده نیز، دعاگو نداشتم |
|
شعرم صراحتی ست دل آزار، راستش |
|
|
|
راهی به این زمانه ی نه تو نداشتم |
|
می شد که بندگی کنم و زندگی کنم |
|
|
|
اما من اعتقاد به تابو نداشتم |
|
آقا! شما که از همه کس با خبر ترید |
|
|
|
من جز سری نهاده به زانو نداشتم |
|
خوانده و یا نخوانده به پابوس آمدم |
|
|
|
دیگر سوال دیگری از او نداشتم |
+ نوشته شده در پنجشنبه ۱۳۹۱/۱۰/۲۱ ساعت 19:27 توسط محمد مرفه
|
گاهی گمــان نمـی کنـی و مـی شـود